دیروز صبح موقع رفتن مزدک به سر کار دیدم چند شاخه گل بسیار زیبا روی کفش پاک کنی هست. بدون یادداشتی. ولی واقعآ یادداشتی لازم بود؟

کسی می خواست به من بگه بهم محبت داره و این مهرش به دلم نشست. دلم برای گل ها سوخت. چیدن گل ها رو دوست ندارم. حتی اگر یه دختر بچه ی دوست داشتنی با لباس چیندار قرمزش این کار رو بکنه. 

این گل ها پیام بودند و فقط دو نفر ممکن بود اینکار رو کرده باشند: کریستین مسئول مجتمع که خیلی همو دوست داریم یا مِیگن. 

این روزها فقط دو سه ساعت وسط روز در بازه. نمی دونم کی می بنده کی باز میکنه اما آرامش خوبیه وقتی بسته هست. 

عصر به طرف تلفن رفتم تا به کریستین زنگ بزنم و حالی بپرسم و ببینم اگه او اینکار رو کرده ازش تشکر کنم که تلفن زنگ زد:

_ سلام نسرین، حالت چطوره؟

ـ خوبم تو چطور؟

ـ خوبم، گل هاتو برداشتی؟

ـ نباید شک می کردم. پس تو بودی. نباید می کندیشون عزیزم.

ـ تو لیاقتشو داری. از تو باغچه ی حیاط خودمون کندمشون. 

روز قبلش به او زنگ زده بودم و گفته بودم برای میگن نگرانم. چون مدام در حال بلند بلند حرف زدن و دعوا کردن با خودشه وقتی داره از پله ها بالا و پایین میره. روز قبل تر هم دنیس او رو دیده بود که کلاه ایمینیشو در آورده و دوچرخه شو به ته گاراژ پرت کرده و با کلاه، مرتب به در گاراژ می کوبیده و با صدای بلند فحش می داده. 

کریستین به دیدنش رفته بود و به مرکزی برای کمک به او تماس گرفته بودند و گفت:

 دارم کارهایی براش می کنم. میگن گفته براش گل بردی و بغلش کردی و بهش گفتی دوستش داری. خیلی تو روحیه اش اثر خوبی گذاشتی.

تو یه همسایه ی خیلی خوبی هستی و فکر کردم با آوردن این گل ها بهت بگم قدرتو می دونم. 

خوشحال شدم  ولی بیشتر دلم برای میگن سوخت. شاید او زنیست که هیچکس درکش نمی کنه و دردشو نمی دونه. بچه هاش شاید سالی دوبار به دیدنش میان و خیلی تنهاست. 

این شمع را هم قبلآ کریستین برام آورده که آرامش دهنده و بوی وانیل میده

روش نوشته: طوری زندگی کن که انگار بهشت روی زمینه

تا مادراتون هستن، بیشتر قدرشونو بدونید. باور کنید اونا هیچ چی بجز احترام و یک سر سوزن مهر ازتون نمی خوان. هفته ای  چند دقیقه براشون وقت بگذارید و تلفنی کنید و بذارید بدونن دوستشون دارید. نگذارید احساس ترد شدگی عصیانگرشون کنه. این چند دقیقه اونا رو سیراب میکنه.

نمی گم این وضعیت میگن بخاطر رفتار سرد بچه هاشه. اما شک ندارم موثره.

 اشکالی نداره اگر عادت کنند و انتظار داشته باشند هر هفته شما بهشون تماس بگیرید. می تونید در روزهای مختلف این کار رو بکنید تا اون روز بخصوص منتظر نمونن اگه نشد. اگه وقت نکردید. اگه فراموش کردین. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

John خلاصه راهنمای بکارگیری استاندارد حسابداری شماره ۹ روزانه فارسی رها ماهرو معرفی فیلمهای ترسناک طراحی وب سایت و انواع اپلیکیشن |سارین وب آلپرولازم فاخته پرواز